در مسیر شدن...

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

۲ مطلب با موضوع «مینیمال» ثبت شده است

send to all

گیره ها را از سرش در می آورد، گوشی را چک می کند ومی بیند که شارژ شده و از شارژ می کشد، به پدر و مادر شب بخیر سردی گفته و به اتاق خواب می رود.

 روی تخت دراز می کشد و از ترس این که دوباره خواب بماند و دیر به مدرسه برسد و ناظم مدرسه و الخ... ساعت گوشیش را با فاصله پنج دقیقه، چند باری تنظیم می کند و در همین لحظه پیامکی می رسد:عشق من خوب بخوابی، شبت خوش...وسریع جواب می دهد شبت به خیر عزیزم و تا خود صبح در رؤیای همین چند کلمه است.

غافل از اینکه تنظیم گوشی فرد مقابل روی send to all بوده و خودش درخواب!

۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mostafa Raz

شاخه گلی برای پدر...

به سرعت بعد از شنیدن زنگ آخر وسایلش را جمع می کند و حتی مدادها را در جا مدادی نمی گذارد و همه را لای آن دفتری که داشت می نوشت می گذارد و می بندد و داخل کیف می گذارد.

در راه برگشت به خانه با بچه های کلاس مشغول صحبت است، که یک نفر می پرسد: بچه ها فردا روز پدره، برای باباهاتون چی خریدید؟

هرکسی با شور و شعفی که دارد مشغول به توضیح درباره آن چیزی که خریده است می کند، تا نوبت به او می رسد. همه منتظرند که بشنوند که او برای روز پدر چه خریده؟! و او با اضطراب می گوید یک شاخه گل و بلافاصله همه شروع می کنند به مسخره که این چه کادوئی است؟! و مگر روز مادر است؟! و...

فردای آن روز، شاخه گلی را که خریده روی قبر پدر می گذارد و با بغض می گوید: پدر عزیزم روزت مبارک...

۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mostafa Raz